دخترک و فرشته

جمع دانشجویی بینالود(خاطرات من در بینالود2)

دانشجویان امروز بینالود مدیران فردا

دخترک و فرشته

 وقتي فردايي ندارم، نگاه داشتن اين زندگي جه فايده اي دارد؟ بگذار

اين يک مشت زندگي را خرج کنم.

آن وقت شروع به دويدن کرد. زندگي را به سرو رويش پاشيد، زندگي را

نوشيد و بوييد و چنان به وجد آمد که ديد مي‌تواند تا ته دنيا بدود،

مي‌تواند پا روي خورشيد بگذارد و مي‌تواند...

او در آن روز آسمان خراشي بنا نکرد، زميني را مالک نشد، مقامي ‌را به

دست نياورد، اما... اما در همان يک روز روي چمن‌ها خوابيد، کفش

دوزکي را تماشا کرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را ديد و به آن‌هايي که

نمي‌شناختنش سلام کرد و براي آن‌ها که دوستش نداشتند از ته دل

دعا کرد.

او همان يک روز آشتي کرد و خنديد و سبک شد و لذت برد و سرشار

شد و بخشيد، عاشق شد و عبور کرد و تمام شد!



او همان يک روز زندگي کرد، اما فرشته‌ها در تقويم خد ا نوشتند: او درگذشت، کسي که هزار سال زيسته بود


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

[ یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:بریده ایی از نوشته های دختر چادری,فرشته,زندگی,ی داستان زیبا,, ] [ 16:46 ] [ زینب ] [ ]
مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه